رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...
رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...

امام زمان - قیصر امین پور

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام

گل کرد خار خار شب بی قراری ام

تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو

دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام

گر من به شوق دیدنت از خویش می روم

از خویش می روم که تو با خود بیاری ام

بود و نبود من همه از دست رفته است

باری مگر تو دست بر آری به یاری ام

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت

مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار

با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا

زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام


 قیصر امین پور

خواهش دعا

شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق " ع " آمد و گفت :

درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم .

امام :هرگز دعا نمی‏کنم .

چرا دعا نمی‏کنید  ! ؟

برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی !

 

برگرفته از:کتاب داستان راستان_استاد مطهری

مولوی

مــن  غلام  قمــرم ، غیـــر  قمـــر  هیــــچ  مگو

پیش مـــن جــز سخن شمع و شکــر هیچ مگو

سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو

ور از این بی خبری رنج مبر ، هیچ مگو

دوش دیوانه شدم ، عشق مرا دید و بگفت

آمـــدم ، نعـــره مــزن ، جامه مـــدر ،هیچ مگو

گفتــم :ای عشق مــن از چیز دگــر می ترســم

گــفت : آن  چیـــز  دگـــر  نیست  دگـر ، هیچ  مگو

من  به  گــوش  تـــو  سخنهای  نهان  خواهم  گفت

ســر بجنبـــان کـــه بلـــی ، جــــز که به سر هیچ مگو

قمـــری ، جـــــان  صفتـــی  در  ره  دل  پیــــــدا  شـــد

در  ره  دل  چـــه  لطیف  اســت  سفـــر  هیـــچ  مگــو

گفتم : ای دل چه مه است ایــن ؟ دل اشارت می کرد

کـــه  نـــه  اندازه  توســت  ایـــن  بگـــذر  هیچ  مگو

گفتم : این روی فرشته ست عجب یا بشر است؟

گفت : این غیـــر فرشته ست و بشــر هیچ مگو

گفتم :این چیست ؟ بگو زیر و زبر خواهم شد

گــفت : می باش چنیــن زیرو زبر هیچ مگو

ای نشسته در این خانه پر نقش و خیال

خیز از این خانه برو،رخت ببر،هیچ مگو

گفتم:ای دل پدری کن،نه که این وصف خداست؟

گفت : این  هست  ولـــی  جان  پدر  هیچ  مگو