رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...
رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...

در این شهر قانون منم

 (آقای ابراهیمی ممنون که منو رسوندین ولی فکر نکنم خوب باشه منو شما رو باهم ببینند شما قاضی پرونده ما هستید)

(نه خانم شما راحت باشید تو این شهر قانون منمهیشکی نمی تونه به شما چیزی بگه حالا که از شوهرتون طلاق گرفتین می شه امروز رو درخدمتتون باشم تا درباره ادامه زندیگیمون تصمیم بگیریم؟)

(آقای قاضی شما که بهتر از من می دونید هنوز طلاقم نداده اون مردک دزد بی همه چیز به نظرتون حتی از لحاظ قانونی رابطه ما با هم درسته؟ ادامه مطلب ...

شهر عسل

 شهری است زیبا شهری که کویر است و افتاب به شدت بر آن می تابد گرمای طاقت فرسایی دارد,شهری که گلها و درختان و ... در آن از گردباد های کویر خاک خورده اند خاکی از جنس کویر و طعم عسل!!!

خانه هایی دارد از جنس باران همیشه خیس اند و تازگی دارند,پست چی حیران و سرگردان در این شهر بزرگ دور خودش می چرخد در کوله بارش پر از نامه های غزل است! ادرس ها را می خواند و در خانه ها را می زند کسی خانه نیست گویی که انگار مردمی در آن شهر وجود ندارد شهر خالی است از انسانها. اری انسان ها از و طعم تلخ بد بختی در عسل غرق شده اند و این غرق در عسل ها, یادشان را از زندگی پاک کرده اند ! اری انان طراحان بدی بودند انان طرح ذات خویش را با زغال کشیده اند و از سیاهی ذات خویش غرق در عسل شده اند و حال پست چی مداد رنگی در دست دنبال انسان هاست تا غزلهایشان را تحویل بدهد و به انها مدادرنگی هدیه بدهد اما کسی را نمی یابد:(