ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شهری است زیبا شهری که کویر است و افتاب به شدت بر آن می تابد گرمای طاقت فرسایی دارد,شهری که گلها و درختان و ... در آن از گردباد های کویر خاک خورده اند خاکی از جنس کویر و طعم عسل!!!
خانه هایی دارد از جنس باران همیشه خیس اند و تازگی دارند,پست چی حیران و سرگردان در این شهر بزرگ دور خودش می چرخد در کوله بارش پر از نامه های غزل است! ادرس ها را می خواند و در خانه ها را می زند کسی خانه نیست گویی که انگار مردمی در آن شهر وجود ندارد شهر خالی است از انسانها. اری انسان ها از و طعم تلخ بد بختی در عسل غرق شده اند و این غرق در عسل ها, یادشان را از زندگی پاک کرده اند ! اری انان طراحان بدی بودند انان طرح ذات خویش را با زغال کشیده اند و از سیاهی ذات خویش غرق در عسل شده اند و حال پست چی مداد رنگی در دست دنبال انسان هاست تا غزلهایشان را تحویل بدهد و به انها مدادرنگی هدیه بدهد اما کسی را نمی یابد:(