رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...
رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...

دست های من

بازم صبح شد نگرانی وجودم پر کرد بلند شدم برم سر کار ولی چه کاری کارخونه بسته شده بود.بهتر برم ببیتم چه خبره توراه کارخانه با خودم میگفتم عمرم گذاشتم سر این کار ناقص شدم 10سال دارم کار میکنم ریه ام آلوده ده به آلوده شده به آزبست چرا بیکارم کردن جواب زن بچه های م کی میده 41سالمه جای دیگه کار گیرم نمی یاد تو این فکرها بودم خودم دیدم جلو در کارخونه عد ه ای از بچه ها جمع بودن یه لحظه شهریار بهنام دیدیم . سلام چه خبر. شهریار سر تکون داد گفت هیچ همش سر کاریه کارخونه میگه مواد نداریم اداره کار میگه درس میشهه رییس کارخونه میگه نیرو زیاد داریم همش دروغه.  بهنام پرید تو حرفش گفت اگه دروغ نبو 500نفر آدم بدون حقوق نمی گذاشتن تو این کجا بریم سر کار با این حرف بچه ها من پاک خودم باختم یه لحظه چهره سه تا بچه اومد جلو چشم .با خودم گفتم میرم شهر دیگه سر کار. که تو صحبت بچه ها فهمیدم شهر های دیگه هم مثل ما بیکارن یه دفعه استخونم یخ کرد خدایا چکار کنم ظهر دست از پا دراز تر اومدم خونه زنم گفت چی شد با سر گفتم هیچی زنم زیر لب نفرین کرد دیگه حال نداشتم بگم با کی بودی دختر بزرگم گفت بابا چکار کردید نگاهی بهش کروم دوباره گفت حقوق چی اونم نمیدن گفتم نه بابا دختر کوچیکم داشت نگاه میکرد هیچی نگفت پسرم که دوماهش بود داشت با چراغ سقف بازی میکرد ... خدایا جواب شکم اینارو چی بدم گاهی میگفتم بچه برا چی بود ولی وقتی به چهرشون نگاه میکردم دلم میسوخت ..

دوباره صبح شد خدایدا کاشکی صبح نمی شد اینا باز گشنشون میشه امروز چکار کنم دیدم زنم بیداره داره سفق نگاه میکنه یه نگاهی به من کرد گفت مگه قرار نیست به شما بیمه بیکاری بدن پس چی شد حالا شش ماه گفتم کو بیمه بیکاری همش وعده بود.زنم ساکت شد حس کردم داره سرم میترکه بلند شدم زنم گفت کجا گفتم دوری بزنم شاید فرجی شد .رفتم اداره کار مثل همیشه رییس فقط نگاه میکرد گفتم آقای رییس حقوق که نمی دن سر کارم نمیبریمون حداقل بگو دفتر چه بیمه رو مهر کنن بخدا ما هم آدمیم اون گوشی ور داشت به یکی گفت کارشون درس کن بعد دوباره خیره شد به ما من خندم گرفت چون چند ماه قراره کارمون درس بشه .

بازام صبح شد خدادیا کاشکی میمردم خسته ام کاشکی گاز بخاری همونو میگرفت صدای پسر کوچکم میومد داشت با خودش بازی میکرد دلم براش سوخت

ونن چند ماه دوست ندارم صبح بشه ومن بیدارم بشم هنوز رییس زنگ میزنه به بکی میگه کارشونو درست کن هنوز بچه ها در کارخونه جمع مین

ولی من بازم صبح بیدار میشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد