رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...
رشتاک

رشتاک

روزی درخت تنومندی خواهم شد...

آخرین آرزو

مهدی بی توجه به حرفها و التماسهای مادر و خواهرش هچنان روی حرفش بود و نمی خواست کوچکترین قدمی به عقب بردارد. لیلا که تا آن لحظه تماشگر بود جلو آمد دست عشقش را به گرمی فشرد و با چشمانی پر از التماس گفت: مهدی جان عزیزم سال دیگه ، سالهای دیگه الان تو وضعت خوب نیست خواهش...مهدی حرفش را برید و گفت: لیلای من مثل اینکه یادت رفته امروز برا ما خاصه، مقدسه، حالا بگذریم از مقدسی ذاتی امروز. بهرام با عصبانیت جلو آمد و با صدای آرام ولی محکم گفت: داداش اگه می خوای خودکشی کنی الان موقع مناسبی نیست یک ماه دیگه عیده تو که نمی خوای عید و زهرمارمون کنی.  ادامه مطلب ...